دلم از دست تو لبریز خون است
سرم در ماتمت غرق جنون است
سر و دست و دل و چشمان و گیسو
بیا بنگر به احوالم که چون است
جگر از زخم دوری پاره پاره
تن از رفتار تو خوار و زبون است
دگر من تاب این سختی ندارم
زمان ختم این بازی کنون است
دلم از دست تو لبریز خون است
سرم در ماتمت غرق جنون است
سر و دست و دل و چشمان و گیسو
بیا بنگر به احوالم که چون است
جگر از زخم دوری پاره پاره
تن از رفتار تو خوار و زبون است
دگر من تاب این سختی ندارم
زمان ختم این بازی کنون است